یک مدیر محصول خوب هستید، یا یک مدیر محصول بد؟

چندی پیش، مقالهای خواندم با عنوان «مدیر محصول خوب، مدیر محصول بد». این مقاله خوب، که لینک آن را در انتهای این متن هم قرار خواهم داد، را میتوانید بخوانید. اما اگر میخواهید خلاصهی اقتباس شده از آن را به صورت سریع و به فارسی بخوانید ادامه این مطلب را دنبال کنید.
مدیر محصول خوب، مدیر محصول بد
یک #مدیر_محصول نقش مهمی در موفقیت یک محصول دارد. یک محصول زمانی موفق است که بیشترین سهم تاثیرگذاری را بر درآمدهای یک سازمان داشته باشد.
شروع کار به عنوان یک مدیر محصول خوب بسیار سخت است، چرا که اغلب شرکتها و افراد براساس شکستها و اشتباهاتی که در حین انجام کارهای خود مرتکب شدهاند توانستهاند با عنوان «خوب» خود را معرفی کنند. اما در عین حال اصول سادهای وجود دارند که رعایت آنها میتواند افرادی را که علاقمند به این موقعیت شغلی هستند موفقتر کرده و شانس آنها را برای تبدیل شدن به یک مدیر محصول خوب افزایش دهند.
نکتهای که نباید فراموش کرد این است که مدیریت محصول واقعا کار مشکل و پیچیدهایست. باید اطمینان داشته باشید که از عهدهی تمامی چالشهای پیشرویتان برخواهید آمد. در ادامه توضیح میدهم که این اصول چگونه میتوانند به شما کمک کنند.
مدیر محصول، مدیرعامل محصول است
یک مدیر محصول خوب، مانند یک مدیرعامل بر محصول نظارت میکند. مدیرعامل در نهایت تنها کسیست که مسولیت شکست یا موفقیت یک کسبو کار را میپذیرد و همین موقعیت به طور کامل از مسوولیتهای یک مدیر محصول خوب است. مدیران محصول خوب یک دیدگاه واقعبینانه درباره موفقیت محصول خود دارند که به آنها اطمینان میدهد که میتوانند به این موفقیت دست یابند یا نه.
مدیران محصول خوب به عنوان یک رهبر خوب مورد تایید تیم توسعه محصول شناخته میشود. در عوض مدیران محصول بد، همیشه در حال بهانهجویی هستند. اینکه بیشتر از بقیه کار میکنم، بودجه کافی در اختیار نداریم و… همواره در حال اتلاف وقت بخشهای مختلف سازمان هستند بدون آنکه کوچکترین تاثیری در کار و محصولشان وجود داشته باشد.
توازنی میان تمام عوامل مهم محصول برقرار میکنند
مدیران محصول خوب تمامی فاکتورهای مهم را درنظر میگیرند. به عنوان یک مدیرعامل محصول، آنها تمامی عوامل تاثیرگذار بر استراتژیهای محصول را درک میکنند و توازنی منطقی میان آنها برقرار میکنند. اهداف و قابلیتهای شرکت را به طور کامل درک میکنند و آنها را در استراتژیهای محصول لحاظ میکنند. میدانند که قرار است چه میزان از هزینههای شرکت برای بازاریابی صرف شود. آنها جواب تمام سوالات را نمیدانند اما به خوبی آگاهند که چه زمانی سوال کنند و با چه روشی به پاسخ سوالاتی که نمیدانند برسند.
نیاز مشتریان را با گوش دادن دقیق به صدای مشتریان درک میکنند. تلاش میکنند تا با انجام کارهای پایهای برای مشتریان خود ارزش آفرینی کنند. به طور مثال اگر شما یک ماشین پر سر و صدا داشته باشید احتمالا به دنبال خرید باندهای قویتر خواهید بود. اما قطعا با یک ماشین کم سر و صدا، لذت بیشتری از رانندگی خواهید برد. یک مدیر محصول خوب میداند که چه هزینهای را برای کدام بخش از مشتریان باید انجام دهد.
آنها تحقیقات درستی را انجام میدهند و اطمینان دارند که اگر یک محصول خاص را بسازند قطعا مشتریان برای خرید آن مشتاقتر خواهند بود. از بازار رقابت آگاهی دارند. قابلیتها و معماری کسبو کار را درک میکنند. آنها تفاوت میان نظرات، حوادث و حقایق عینی را درک میکنند و میدانند که محصول و ایدههایشان میتواند مزیت رقابتی برایشان ایجاد کند یا نه.
آنها خود را مشغول پر کردن شکاف دانشی خود میکنند نه اینکه دایما از چیزهایی که میدانند دفاع کنند و در مورد چیزهایی که نمیدانند مقاومت بیهوده به خرج دهند. مدیران محصول خوب هیچگاه اعتبار کاری خود را با تکیه بر معلومات قدیمی خود خراب نمیکنند و همواره در حال بررسی و دانستن چیزهایی هستند که نمیدانند.
فکر کنید، بر پیشفرضهای خود نظارت داشته باشید و توجه کنید که تمامی این عوامل میبایست در تمام طول مدت انجام مدیریت محصول درنظر گرفته شوند. مدیران محصول بد، تمام موارد مهم را از فراموش میکنند. آنها محصولی را برای جامعه مشتریانی اشتباه میسازند. بازاری که هیچگاه قرار نبوده است به آن ورود کنند. محصول آنها بسیار پیچیده است، فروش سختی خواهد داشت و زمان رسیدن به نقدینگی برای شرکت را افزایش میدهند. آنها در صحبت با مشتریان، تلاش میکنند که روی پاسخ آنها تاثیرگذار باشند. توجهی به تحرکات رو به جلوی سایر رقبا ندارند و همواره به اجرای ایدههای غریزی خود مشغولند. حوزه کاری خود را نمیشناسند و انقدر مات و مبهوت به بازار مینگرند که زمان را از دست خواهند داد.
ارتباط روشنی با تیم توسعه محصول برقرار میکنند
مدیران محصول خوب به روشنی تمامی نیازمندیهای محصول را مکتوب کرده و تعاریف دقیقی از آنچه مدنظرشان است را ثبت میکنند. آنها میگویند محصولشان باید چه ویژگیهایی داشته باشد اما تصمیمگیری در مورد نحوه اجرا را به تیم توسعه محصول واگذار میکنند. در عین حال که به نظرات و روشهای تیم توسعه محصول احترام میگذارند، مراقب صحت عملکرد آنها مطابق با خواستههای مکتوب شده نیز هستند.
آنها اسناد مربوط به محصول را به طور مداوم بهروز رسانی میکنند و اگر تغییری در هر کدام از نگاشتهها بهوجود آمد، به درستی و روشنی آن را در اختیار تیم توسعه قرار میدهند. در مقابل مدیران محصول بد، در گوش دادن به درخواستها و نیازمندیها ضعیف عمل میکنند و این ضعف را به تیم توسعه محصول هم منتقل میکنند. مدیران محصول بد، احساس بد خود را نسبت به جنبه خاصی از یک محصول در هالهای از ابهام قرار میدهند. تصمیمات مهم و حیاتی را تا پایان دوره تولید عقب میاندازند و وقتی برای بازنگری در اسناد محصول ندارند. آنها هیچگاه حاضر به توضیح چرایی تصمیمات خود نیستند.
اهداف مشخصی دارند
مدیران محصول خوب دارای اهداف مشخصی هستند. آنها متعهد به موفقیت محصول هستند. آنها مزایای محصول خود را درک میکنند و میدانند که چگونه میتوانند محصول خود را بهتر یا متفاوتتر از سایر محصولات بسازند. مدیران محصول بد، در عوض هیچ هدف مشخصی ندارند. قابلیتها و مزایای رقابتی محصول خود را نمیشناسند و هرگاه از آنها درباره محصولشان سوال میشود، با تردید پاسخ میدهند.
بر مشتریان و نیروهای فروش تمرکز دارند
مدیران محصول خوب با تیم فروش روابط دوستانه و مناسبی دارند. خود را عضوی از تیم بازاریابی میدانند. آنها میدانند که اگر تیم فروش محصولشان را دوست داشته باشند، میتوانند فروش بهتر و موفقتری داشته باشند. اما مدیران محصول بد، برای تیم فروش یا مشتریان وقت کافی ندارند. از رقبای خود اطمینان ندارند و نمیدانند که در محصولات آنها چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. مدیران محصول بد، خسته کننده هستند و به نیازهای مشتریان اهمیتی نمیدهند.
از ویژگیهای کلیدی دیگری نیز برخوردارند
توانایی بازاریابی و ارتباطات از دیگر مهارتهای کلیدیست که مدیران محصول خوب را از دیگران متمایز میکند. آنها به طور مداوم با تیم روابط عمومی و بازاریابی در ارتباط هستند و اصول ارتباط با رسانهها را میدانند. از قدرت شبکههای اجتماعی آگاهند. آنها به مدیریت زمان اهمیت میدهند و میدانند که چطور باید اولویتبندی مهمترین کارها را انجام دهند. از نظم و انضباطی ستودنی برخوردارند. گزارشات مدونی دارند که در مقاطع مشخص زمانی در اختیار دیگران قرار میدهند. در مقابل مدیران محصول بد، متخصصان فرصتسوزی و از دست رفتن موقعیتها هستند. وقت خود را هدر میدهند و هیچگاه گزارش منظمی برای ارایه ندارند. آنها بدون درنظر گرفتن توان و ظرفیت تیم توسعه در حال قول دادن به دیگران هستند. قولهایی که هیچگاه اجرایی نخواهند شد.
اگر این مطلب را مناسب دیدید برای دیگر دوستان خود نیز به اشتراک بگذارید و اصل مطلب را اینجا بخوانید.
مطلب بسیاری خوبی است. به نظرم اقتباسی از نوشته بن هوروویتس در کتاب hard things about hard things باشه
یه مقالهبود دقیقا با همین نام و از همین شخص بزرگواری که شما اسمش رو ذکر کردید. کتابش رو نخوندم ولی لینک اصل مقاله در پایین مطلب قرار گرفته بود و سپاس از لطفتون.
مطلب خیلی خوبی بود.
خوشحالم که مفید بوده براتون. متشکرم.
خیلی هم عالی اقای احمدی عزیز .بنده برنامه نویس اندروید هستم و قرار هست با توجه به کارم مدیر محصول سایتی شم مشاوره ایی میخوام . اگر تلگرامتون یا جایی رو برای اینکه وقتتونو بگیرم معرفی کنید یک دنیا ممنونتون میشم